یکی از غرایز اصلی انسان «کمال خواهی» است. «حب کمال» توأم با «حب بقاست. تفاوتی که بین این دو وجود دارد، آن است که تکامل، بدون بقا ممکن نیست ولی بقا می تواند بدون کمال باشد. بنابراین، در کمال خواهی، انسان به دنبال نوعی افزایش کمی یا کیفی، و یا شکوفایی است که این، غیر از بقا و استمرار اصل زندگی است. (1)
 
کمال هر موجودی با موجود دیگر متفاوت است؛ برای مثال، کمال انسان غیر از کمال فرشته است؛ زیرا ذاتا اجزای تشکیل دهنده انسان غیر از فرشتگان است. انسان موجودی مرکب از جنبه خاکی و مادی، و روح است، اما فرشتگان عقل محض اند؛ یعنی، در وجود فرشتگان خبری از ماده و شهوت نیست. همان گونه که انسان کامل غیر از یک حیوان است، انسان کامل غیر از فرشته کامل است. کمال، یک واژه مشترک لفظی است که برای انواع و اقسام موجودات به کار می رود.انسان موجودی چندبعدی و چند کانونی است، و از طرف دیگر، ما معتقدیم که دین اسلام، دین جامع و کاملی است و به نیازهای انسان توجه کرده است؛ از این رو، برای رشد، تعالی و کمال بشر لازم است که همه ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تکامل یابند تا انسان حقیقی پرورش، و انسانیت او تحقق یابد.انسان موجودی یک بعدی نیست. روح انسان دارای ابعاد گوناگونی است و هر بعدی از ابعاد وجودی انسان، با یک دستورالعمل و رفتار خاص تکامل و رشد می یابد. کمال انسان در تعادل و توازن اوست؛ یعنی، انسان با داشتن این استعدادها و ابعاد گوناگون، زمانی رشد یافته و تکامل یافته به حساب می آید که فقط یک استعداد و یک بعد او تقویت نشود، بلکه باید در برنامه تربیتی و رشد خویش، همواره این نکته را در خاطر داشته باشد که موجودی چندبعدی و با استعدادهای گوناگون است که باید همه را با یک وضع متعادل و متوازن، همراه هم رشد دهد. علما می گویند اساس عدل، به توازن و هماهنگی برمی گردد. (2)
 
در تکمیل این بحث، باید به این نکته اشاره کرد که درست است که هریک از ابعاد متعدد و گوناگون وجود انسان، کمالی مخصوص به خود دارد، ولی همه این کمالات، نسبت به آن کمال حقیقی، یعنی قرب الهی، کمالات نسبی، فرعی و مقدمی اند؛ یعنی، فقط از آن جهت که وسیله هایی برای تحقق آن کمال حقیقی اند و تنها تا زمانی که انسان را در رسیدن به آن کمک می کنند، کمال محسوب می شوند. (3)
 
در بعد تربیتی، متخصصان و تصمیم گیرندگان همواره باید با این نگاه انسان شناسانه به برنامه ریزی نگاه کنند که در مقام تهیه محتوا، چه خوراکی را به فراگیر دهند تا ابعاد شخصیتی، رفتاری و دینی او را به گونه ای متعادل پرورش دهند؛ یعنی، همواره باید به این نکته توجه داشته باشند که وظیفه نهاد آموزش و پرورش چیست؛ مگر وظیفه این نهاد مقدس غیر از تعلیم و تربیت، آن هم بر اساس تعالیم آسمانی اسلام است؟ در تعالیم آسمانی، انسان کامل، انسانی است که همه ارزش های دینی و انسانی هماهنگ با یکدیگر در فراگیر رشد کنند. در مقام ارزشیابی نیز، باید ملاک ارزش گذاری و ارزشیابی به گونه ای طراحی شود که همه ابعاد شخصیتی، رفتاری و دینی فراگیر را ارزشیابی کند.
 
اساسا یکی از ویژگی های نظام اخلاقی اسلام، فراگیری و شمول پذیری آن است. بر اساس فرمایش علامه مصباح یزدی، در بسیاری از مکاتب، دایره ارزشها محدود است؛ در برخی مکاتب، ارزش های اخلاقی منحصر است به ارزش های اخلاقی ای که در محیط اجتماعی مطرح می شود؛ در بعضی مکاتب، یا مسئله ارتباط انسان با خدا مطرح نیست، با تمامی ارزشها در ارتباط با خدا مطرح می شود و هرگونه ارتباط با دیگران ضدارزش معرفی می گردد. اما در دین مبین اسلام هیچ مسئله ای از زندگی انسان نیست که تحت پوشش ارزش های اخلاقی اسلام قرار نگیرد؛ حتی برای زمان جنگ نیز اسلام قانون و ارزش اخلاقی دارد.(4)
 
 از این رو، فرایند طراحی برنامه درسی مبتنی بر تعالیم اسلام، غیر از فرایند طراحی برنامه درسی سکولارها و مادی گراهاست. بنابراین با توجه به دیدگاه اسلام، در تهیه محتوا، تعیین اهداف تربیت اخلاقی و ارزشیابی، باید به تمام ابعاد و اقسام رفتار انسان توجه شود؛ برای نمونه، در مقام ارزش گذاری نباید ارزش های اخلاقی اجتماعی، تنها ملاک قرار بگیرد، یا ارزش اخلاقی، فقط به افعالی داده شود که فرد در ارتباط با خدا انجام می دهد. نکته دیگری که در برنامه ریزی درسی باید به آن توجه شود، این است که تربیت اخلاقی با سایر قلمروها رابطه دوسویه و نوعی تعامل دارد؛ مثلا، تربیت اخلاقی در رشد اجتماعی، خانوادگی و عقلانی مؤثر است و در مقابل، تربیت اجتماعی و عقلانی نیز بر تربیت اخلاقی تأثیرگذار است. از این رو، نمی توان این حیطه ها را چند جزیره دورافتاده از هم فرض کرد که هرکدام دامنه تأثیر گذاری خاص خود را دارند.
 
از یک طرف، انسان موجودی چندبعدی و چند کانونی است، و از طرف دیگر، ما معتقدیم که دین اسلام، دین جامع و کاملی است و به نیازهای انسان توجه کرده است؛ از این رو، برای رشد، تعالی و کمال بشر لازم است که همه ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تکامل یابند تا انسان حقیقی پرورش، و انسانیت او تحقق یابد.
 
پی‌نوشت:
۱. محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندری، ج ۲، ص 45.
2. مرتضی مطهری، انسان کامل، ص 41.
3. محمد تقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ، ص۱۹۹.
4. همو، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمد حسین شریفی، ص ۳۵۲.
 
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول، انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(قدس سره)، قم 1393